محل تبلیغات شما

امروز تولدمه ولی عشقم پیشم نیست. من خوزستانم اون اصفهان. 

با این حال بازم سوپرایزم کرد. منم که عاشق سوپرایز 

حالا چه جوری. تماس گرفت پرسید کجایی، گفتم تازه از حموم دراومدم. 

گفت تو اتاقتی، گفتم آره. گفت برو زیر بالشتو نگاه کن. 

رفتم بالشمو زدم کنار دیدم یه بسته اونجاست. بازش کردم دیدم یه انگشتره

با طرح تاج. خیلی ظریف و نگین کاری شده. واقعا خوشگل بود. 

هیجان انگیز شدم. 

عشقم گفت چون خودش نمی تونست بیاد، از یکی از دوستاش خواست

یه طلا فروش آشنا تو شهر ما بهش معرفی کنه. 

بعد با طلا فروشه صحبت کرد که عکس انگشتراشو براش بفرسته.

از بین عکسا یکی رو انتخاب کرد و مبلغش رو فرستاد برای آقای طلا فروش.

از اون ور هم تماس گرفت با فرشید پسر عموم گفت بره تحویلش بگیره.

بعد باز تماس گرفت با مریم خواهرم که بسته رو از فرشید بگیره تو اتاقم قایمش کنه. 

قربون عشقم برم دلم براش یه ذره شده. کاش پیشم بود این شب تولدم.

راستی. 

تولدم مبارک 

گرمای دلچسب وسط سرما

بالاخره تونستم بیام!

من و غول مرحله ی آخر

یه ,رو ,طلا ,تو ,بگیره ,گفتم ,تماس گرفت ,دیدم یه ,گرفت با ,طلا فروش ,رو فرستاد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبگردی