خواهرم یه توله هاپوی کوچولو تو کوچه پیدا کرد.
با مامانش و خواهر برادراش تو یه خونه نیمه ساخته نزدیک خونه
مامانم اینا زندگی می کردن.
حالا نه اثری از مامانه هست نه بقیه ی توله ها. این طفلی تنها مونده.
زیر بارون خیس و سرگردون تو کوچه مونده بود و از سرما می لرزید.
آوردیمش خونه گرمش کردیم آب و خوراکی بهش دادیم.
کاش مامانش پیدا شه. چه چشمای معصوم و قشنگی داره.
تو ,مامانش ,معصوم ,خونه ,مونده ,پیدا ,تو کوچه ,لرزید آوردیمش ,می لرزید ,سرما می ,از سرما
درباره این سایت